قهوهچی!
Thursday, 16 October 2014، 01:41 PM
هوای شرجی شب
به جانم افتاده
سخت سنگین
کابوسهایم چشم در راهند.
قهوهچی!
روزهای تلخی گذراندهام
چای تلخ بیاور!
روی بام قهوه خانه
به اندازه یک دراز کشیدن به من جا بده
رواندازم آسمان!
سخت خستهام
در این راهها
اندیشهام
در چنبره خیالهای تاریک
شکسته بال افتاده است.
و سالهاست که تصویر بهاررا تنها در کاغذها دیدهام.
کابوسهایم چشم در راهند.
چایی بیاور
چایی بیاور
قهوهچی!
شعر: سید حیدر بیات
ترجمه: لیلا کحالی
- 14/10/16
اصل شعر آذریه؟ متن آذریش هم در پستها تون هست؟