قواعد لغت ترکى / آیت الله ملا احمد نراقی
فائده:
بدان که در لغت ترکى علامت مصدر آن بود که در آخر لفظ ماق باشد مانند «گلماق» به معنى آمدن، و «گتماق» به معنى رفتن و «ورماق» بضم واو به معنى زدن و بکسر واو به معنى دادن و «ترپنماق» به معنى جنبیدن.
و همچنان که در لغت عرب از مصدر نه وجه باز مىگردد بعینه در لغت ترک نیز از مصدر نه وجه باز مىگردد و همچنان که اقرب صیغ در لغت عربى به مصدر ماضى است در لغت ترک امر حاضر مفرد است، زیرا که امر حاضر مفرد از هر مصدرى به حذف لفظ «ماق» حاصل مىشود بدون زیادتى چیزى چون «گل» و «گت» و «ور» و «ترپن» و أمثال آن.
پس اصل امر مصدر است و اصل سایر صیغ، امر است.
همچنان که در عربى اصل ماضى مصدر است و اصل سایر صیغهها ماضى است، پس نه وجه که از مصدر باز مىگردد به این ترتیب ذکر مىشود:
امر، ماضى، مستقبل، نهى، نفى، جحد، استفهام، اسم فاعل، اسم مفعول، و در ترکى در این صیغ فرق میان تثنیه و جمع و مذکر و مؤنث نیست.
پس هر یک از امر و ماضى و مستقبل و نفى و نهى و جحد و استفهام را شش صیغه است مفرد غایب و غیر مفرد غائب، و مفرد حاضر، و غیر مفرد، و متکلم وحده، و متکلم معالغیر، و هر یک از اسم فاعل و مفعول را دو صیغه مفرد است و غیر مفرد و کلمه «له» به فتح لام و سکون «ها» علامت تثنیه و جمع غایب است و علامت تثنیه و جمع حاضر راء ماقبل مضموم است با اشباع ضمه، یا مکسور است بدون اظهار واو بلکه اکتفا به مجرد اشباع، و علامت متکلم وحده میم ما قبل مضموم با اشباع ضمه، و متکلم مع الغیر خاء منقوطه ما قبل مضموم با اشباع، یا الف و خاء است.
[صیغه امر]
و چون دانستى که اصل امر حاضر مفرد است پس مىگوئیم امر را شش صیغه است:
اول حاضر مفرد و آن مصدر است به حذف ماق مثل «گل» و «گلت» یعنى بیا و برو.
و در دوم حاضر غیر مفرد و آن امر حاضر است به زیادتى «واو و نون» یا «واو و زاى» با اشباع واو نه به اظهار آن مثل «گلون» و «گتون» اما زاى در صورت تعظیم مفرد در مىآید مثل «گلوز» «گتوز».
سیم غایب مفرد و آن به زیادتى «سون» است به واو اشباع چون «گلسون» یعنى بیاید.
چهارم غیر مفرد و آن به زیادتى لفظ «له» بر مفرد بعد از حذف نون چون «گلسون له» یعنى بیایند و واو در همه اشباعى است.
پنجم متکلم وحده و آن به زیادتى میم ما قبل مضموم است بر امر مفرد حاضر با اشباع ضمه چون «گلوم» یعنى باید بیائیم.
ششم متکلم معالغیر و آن به زیادتى خاء ماقبل مضموم است با اشباع چون «گلوخ» با الف و خاء چون «گلاخ» یعنى باید بیائیم.
[صیغههای ماضی]
و أما ماضى علامت کلیه آن که در شش صیغه است «دال» است که بر امر حاضر زیاد مىشود و در غایب مفرد بعد از دال «یاء» زیاد مىشود مثل «گلدى» و «گتدى» و در غایب مفرد بعد از دال و یاء لفظ «له» مثل «گلدیله» و «گتدیله» و در حاضر مفرد بعد از دال واو و نون مثل «گلدون» و در حاضر غیر مفرد واو و زاى مثل «گلدوز» زیاد مىشود و در متکلم وحده بعد از «دال» میم مثل «گلدم»
خزائن، ص: 332
و در مع الغیر خاء مثل «گلدخ» زیاد مىشود.
و أما مستقبل علامت کلیه آن یا و راء مهمله است بعد از امر حاضر، پس در غایب مفرد گوئى «گلیر» یعنى مىآید و در غیر مفرد «له» بر آن زیاد مىشود و مىگوید «گلیرله» و در حاضر مفرد «سن» بر آن افزائى و گوئى «گلیرسن» و در غیر مفرد «سوز» و گوئى «گلیر سوز» و در متکلم میم افزائى و مىگوئى «گلیرم» به فتح راء و در معالغیر خاء افزائى و گوئى «گلیرخ» به ضم راء.
[صیغههای نهی]
و أما نهى علامت کلّیه آن میم مفتوحه است که زیاد مىشود بر فعل امر پس در مفرد حاضر گوئى «گلمه» و در غیر مفرد بر آن واو و نون افزایند و گویند «گلمون» یعنى نیائید و در مفرد غایب بر آن «سون» افزایند و گویند «گلمسون» و در غیر مفرد «له» بر «گلمسون» افزایند و گویند «گلمسونله» و در متکلم وحده یاء و میم افزایند و گویند «گلیم» و در معالغیر یاء و الف و خاء افزایند و گویند «گلمیاخ».
[صیغههای نفی]
و أما نفى پس علامت کلّیه آن افزودن میم نفى است بر مستقبل قبل از یاء و راء پس در مفرد غایب «گلمیر» و در غیر مفرد «گلمیرله» و در مفرد حاضر «گلمیرسن» و در غیر مفرد «گلمیرسون» و در متکلم وحده «گلمیرم» و در متکلم معالغیر «گلمیرخ».
[صیغههای جحد]
و أما جحد به زیادتى میم نفى بر ماضى قبل از دال. [ماضی: گلدی، جحد: گلمهدی]
[صیغههای استفهام]
و أما استفهام پس مثل ماضى و مستقبل و نفى است و استفهام از قرائن مقام مفهوم مىشود غالباً.[2]
[صیغههای اسم فاعل و مفعول]
و أما اسم فاعل علامت کلیة آن افزودن نون است با فتح ما قبلش مثل «گلن».
و أما اسم مفعول پس علامت کلیه آن افزودن شین معجمه است بعد از میم مکسوره مثل «گلمش» و سائر تصرفّات اسم فاعل و اسم مفعول از ما ذکر مفهوم مىشود.
. [1] کتاب خزائن، تصحیح علامه حسن زاده آملی، ص 330، انتشارات قیام، قم 1388.
------------
زندگی و آثار نراقی: علامه مولى احمد بن محمد مهدى نراقى، معروف به فاضل نراقى (م 1245 ق) در چهاردهم جمادى الثانى، در عهد سلطنت کریم خان زند در سال 1185 ق در یک خانواده علمی در نراق دیده به جهان گشود.
ایشان دوران نوجوانى و جوانى را در شهر کاشان و در محضر پدرش محقق نراقى (م 1209 ق) به تحصل دورههاى مقدمات، سطح و خارج گذراند و عمده تحصیل وى در این ایام مىباشد.
نراقی در سال 1205 با اینکه درجه اجتهاد نائل شده بود همراه پدرش به عتبات عالیات مشرف و مراتب عالى تحصیلات حوزوى را در آنجا مىگذراند. در آنجا از محضر بزرگانى همچون سید محمد مهدى بحرالعلوم (م 1212ق) سید على طباطبائى، صاحب الریاض (م 1231ق)، سید مهدى شهرستانى (م 1216ق)، شیخ محمد جعفر نجفى (م 1228 ق)، استفادههاى وافرى برده و به تدریس، تحقیق و تألیف پرداخت. پس از چهار سال از اقامت در نجف اشرف به خاطر وفات پدر دانشمندش در سال 1209 ق بناچار به کاشان بازگشت و به جاى پدر مسؤلیت اداره حوزه علمیه، تدریس و خدمت به مردم آن سامان را به عهده گرفت.
مولى احمد نراقى در بین علماى قرون اخیر از جایگاه خاصى برخوردار است وى در علوم مختلف اصول فقه، فقه، حدیث، رجال، درایة، ریاضیات، نجوم، حکمت، کلام، اخلاق، ادبیات و شعر سرآمد علماى زمان خود بوده است.
این دانشمند و فقیه شیعی در 23 ربیع الثانى سال 1245 ق در اثر بیمارى وبا که نراق و کاشان و اطراف آن را فراگرفته بود چشم از جهان فروبست. بدن او به نجف اشرف منتقل و در جانب صحن مرتضوى در کنار قبر پدرش به خاک سپرده شد.
گفتنی است این اثر نراقی در نشریه زبانشناش ( فصلنامه علمی و پژوهشی بین المللی چهار زبانه) به صورت تفصیلی بررسی شده است: قواعد لغت ترکی نوشته ملا احمد نراقی، سید حیدر بیات، نشریه زبانشناس، پیش شماره 1.
Beğen
- 13/10/22